گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 13
من، تو، او...








باز می?شناساند: من جنگیدم، بدون چون و چرا، تو سکوت کردي، با » نامرد « را از » مرد « ، غلامرضا بنی?اسدي دیروز که جنگ
یک دنیا چون و چرا، او فرار کرد با یک جهان ترس و دنیاخواهی. من نان کپک?زده را سق زدم و جنگیدم، تو چلوکباب سلطانی
میل فرمودي و سکوت کردي، او پیتزا خورد و گریخت. سربرگ همه روزهاي تقویم من عاشورا بود، تقویم تو از عاشورا خالی، او
اصلًا تقویمی نداشت. من در پی اقامه نماز، نشستن را بر خود حرام کرده بودم، تو از همه نماز، جلسه استراحت را دوست داشتی، او
اصلًا نماز را دوست نداشت. من رفتم، دنیا را گم کردم، خود را یافتم و خدا را، تو محافظه کارانه بر وضع موجود پاي فشردي، او
خود را گم کرد. من زخم خوردم، صبر کردم، خندیدم. تو بی?خیال سکوت کردي و چرتکه انداختی، او با ماشین حساب کاسیو
گریخت. من مدام بیدار ماندم، تو به چرت عصرانه افتادي، خرناس او گوش فرشته?هاي خدا را آزرد. من زخم آجین شدم، نور
پاشیدم، تو لاله?هاي لوسترت را تمیز کردي، او تراول?چکهایش را مرتب کرد. من شهید شدم، پرواز کردم. تو در کاخ پنج هزار
صفحه 33 از 41
متري?ات آرمیدي او به سوي غرب آرزوهایش پرید. من نمازم را شب عملیات در حرکت خواندم. تو در صف اول جماعت جا
رزرو کردي او دیرسالی است که سجاده?اي ندیده است... من با شهادت عروج کردم. تو در هبوط خویش گرفتار ماندي او سقوط
کرد. امروز، که شیپور جنگ از صدا افتاده است؛ من بدهکار شدم، تو سربه?سر شدي، او طلبکارانه حق نداشته?اش رإ؛ از من باز
خواست. من زخمهاي تنم را نگاه کردم، تو باز هم چرتکه انداختی، او صفرهاي سمت راست عدد صحیح حسابش را شمرد. من
تنها عدد صحیح عالم را امام می?دانم، تو حاصل جمع و تفریق چرتکه?ات و او عدد منتهی الیه سمت چپ شماره حسابش. من
خود را براي اصلاح آماده کردم، تو ترسیدي و تکفیرم کردي او با زخم زبان به جان زخمهایم افتاد. من به اصلاح مدام و تزکیه
همیشگی در اسلام معتقدم، اسلام تو، اصلاحات را به رسمیت نمی?شناسد، او غرب بافته?ها را اصلاح می?نامد. من چوب از لاي
چرخ دولت برمی?دارم، تو چوب لاي چرخ می?گذاري، او همه ماشین و چرخهایش را هدف گرفته است. من بعد از جنگ به
سازندگی کشور دل بستم، تو به آبادانی کاخ و ویلایت و او می?خواست همان نسخه?اي را بپیچید که برایش نوشته بودند. من با
گل و لبخند آمدم، تو گره در ابرو انداختی و مشت گره کردي او، اما... من همچنان مظلوم، تو.. من هر لحظه با شهیدان زندگی
می?کنم، تو شهیدان را مرده می?پنداري، او می?خواهد استخوان برادرانم را از قبر درآورد. من با هم زخمهاي زنده?ام خود را
مدیون اسلام و انقلاب به ایران و مردم می?دانم، تو طلبهایت را حساب می?کنی، او یقه مرا گرفته است. امام، دست و بازوي مرا
می?بوسید، تو، اما... او هرهر می?خندید. من براي فرج مصلح، اصلاح?طلبانه برمی?خیزم، تو در انجمن قاعدین، اسم می?نویسی،
او می?خواهد سرداب مقدس را گل بگیرد. من شعار نمی?دهم اما در کنار علی و محمد هستم، تو شعار می?دهی و آنها را کوفی
منشانه تنها می?گذاري، او، اما، نه به علی اعتقادي دارد، نه به محمد. من حزب?اللهی هستم، تو ادا درمی?آوري، او فحش
می?دهد. من به پاي شهیدان سرمی?سایم. تو از کاسه سر شهیدان عافیت?آباد، بنا می?کنی و از نامشان، نردبان می?سازي، او،
اما... من با شهیدان به معراج می?روم، تو می?خواهی از نام و یادشان نردبانی بسازي، او اما، با شهید بیگانه است و از شهادت
79/4/ گریزان. فردا وقتی آقا ظهور کند؛ من در رکاب او می?جنگم، اما تو، اما او، هیچکدامتان نیستید! روزنامه خراسان، 28
حامی
اي روزگار! می?بینی آقا حامی؛ هیچ فکر می?کردي یک روز کنار بچه?ها تو عملیات شرکت کنی، یک « - شیداسادات آرامی
سید که پشت فرمان نشسته بود و با بیل مکانیکی مشغول کار بود »... روزي هم دنبال تکه بدنهایشان بیایی؟ من که فکر نمی?کردم
بعد از این جملات در سکوت معنی?داري فرو رفت. حامی دنباله سکوت را گرفت و از اتاقک بیل به بیرون زل زد. تا چشم کار
می?کرد خاك بود، مثل همان روزها، خاکریزها همان خاکریزها، سنگر همان سنگر... فقط در نقاط دورتر، نیروهاي عراقی،
عملیات با رمز یازهرا، علیهاالسلام، شروع شد. بچه?ها که اسم رمز « . اتاقک?هاي نگهبانی ایجاد کرده بودند. انگار همین دیروز بود
را فهمیدند، دل تو دلشان نبود. چقدر خوب پیشروي می?کردیم. حدود 15 کیلومتر داخل خاك عراق شده بودیم. آتش دشمن
لحظه?اي قطع نمی?شد. فشنگهاي رسام مثل ستاره?هاي دنباله?دار بالاي سرمان رد می?شدند... چه جهنمی... بچه?ها کنار دستم
یکی یکی رو زمین می?افتادند. اما شهیدان! شما چه زیبا راه بهشت را پیدا کردید و عبور کردید و ما جامانده?ها بعد از چند سال
آمدیم دنبالتان. آنهم در خاك دشمن. پس چی بود که می?گفتید، حامی ما را شفاعت کن. دیدید که آخر زمینگیر شدم... آخ،
حاجی! تو همین جاها بود که روي زمین افتادي و توي تاریکی به اوج روشنایی پرواز کردي. اسلحه?ات را از زمین برداشتم و به
در این وقت دست گرم سید روي شانه حامی نشست و او را از خاطراتش بیرون آورد. حامی نفس عمیقی کشید و به .»... دل دشمن
افافاف، حامی! آن عراقی?ها را می?بینی، حتی حاضر « : سید نگاه کرد. سید که با انگشت به نقطه?اي اشاره می?کرد، گفت
نیستند، پوتین?هایشان را در بیاورند، انگار آمدند جنگ کنند... دلم می?خواهد بإ؛پ?پ همین بیل بلندشان کنم و محکم
صفحه 34 از 41
حامی به نیروهاي عراقی که در اطراف .» بزنمشان زمین. اما حیف که بیل رو باید تمیز و پاك نگه دارم براي شهیدان خودمان
سید جواب داد: »؟ چرا این عراقی?ها ما را تنها نمی?گذارند « : پراکنده بودند و مراقب بچه?هاي تفحّص بودند، نگاه کرد و گفت
شاید می?ترسند نقشه بکشیم و این 15 کیلومتر را به تبرکیف شهدایمان مال خودمان کنیم. می?ترسند مرزبندي کنیم و بگوییم:
این « : محدوده عملیاتی کربلاي 5. با وضو وارد شوید... لبخند سید با دیدن چهره حامی که غم?آلود بود زود بند آمد. حامی گفت
سید همچنان تلّه?هاي خاك را با انگشتان بیل زیر و رو می?کرد که چشمانش را ». نشان می?دهد که هنوز از ما حساب می?برند
حرف سید ادامه »... حامی، برو پایین، ببین چیه؟ اگر خدا بخواهد « : ریز کرد و آرام سرش را از پنجره اتاقک بیرون برد و گفت
داشت که حامی مثل برق بیرون پرید و با عجله لابلاي خاك مشغول جستجو شد. تکه?اي از چفیه را از خاك جدا کرد و به سینه
خدایا! احساس می?کنم بچه?ها، چهار، ». امام زمان! به دادمان برس. مولا! اجازه بده، شهیدان را پیدا کنیم « : چسباند. آهسته گفت
سید پارکت بیل را خالی کرد و مشتی دیگر »... پنج متر زیر خاك دارند دست و پا می?زنند اما نمی?توانستیم پیدایشان کنیم
برداشت. خبري نبود. حامی بغضش را فرو خورد و به عراقی?ها که به او چشم دوخته بودند نگاه کرد و بی?صدا وارد اتاقک شد.
رفیقان! چرا از ما فاصله می?گیرید؟ شما آمدید در خاك دشمن، ما آمدیم شما را برگردانیم « : سید چفیه را که دید، بوسید و گفت
حامی در حالیکه با ». تو ایران خودمان. می?دانم نامحرمیم اما آقایی کنید. اگر دوستمان ندارید، باشد، اما ما به عشق شما آمده?ایم
السلام علیک یا اباعبدالله...، « . سید هم?ناله شده بود زیارت عاشورا را از جیب پیراهنش درآورد و به زمزمه شروع کرد به خواندن
حامی جان! مواظب باش « : هق هق ناله حامی فضاي اتاقک را پر کرده بود. سید گفت »... مهدي جان! تو را به جدت کمکمان کن
عراقی?ها حساس نشوند. حامی! مثل شبهاي عملیات که هیچکس متوجه نمی?شد و هر کسی در گوشه?اي زمزمه می?کرد. مثل
نصف شب در کربلاي 5، که الآن تو منطقه عملیاتی آن هستیم... آرامتر. عراقی?ها در حال گشت?زدن هستند. اگر مشکوك
حامی صدایش را پایین?تر آورد. لحظه?ها به کندي می?گذشتند. سید آهی کشید و آهسته گفت: یا امام ». شوند، مکافات دارد
زمان! الآن یک هفته است که هر روز از 7 صبح تا 5 عصر کار می?کنیم و جز قمقمه و چفیه چیز دیگري پیدا نکردیم، یا مهدي!
کمکمان کن. یادتان بخیر شهیدان! از این دنیاي خاکی رفتید. اما براي همیشه تو شلمچه ماندگار شدید. شلمچه... شلمچه... برگی
از باغ گل عشق بده تا بروم با توام جبهه که از خون دل آباد شدي خاکها همچنان در آسمان پخش می?شدند و ذره ذره به آغوش
زمین برمی?گشتند. حامی اشکهایش را پاك کرد و زیارت عاشورا را بوسید و در جیب گذاشت و لبانش هنوز حرکت می?کرد.
یامهدي شنیدم که اگر تو را سه بار به سر بریده جدت قسم بدهیم به فریادمان می?رسی... آقاجان! قبلًا هم این تجربه را کردم و
جوابم را دادي. حالا هم می?خواهم متوسل بشوم به تو و امیدوارم که ناامیدم نخواهی کرد. یا صاحب?الزمان! چهل روز است که
براي انجام کارهاي فرهنگی آمدم شلمچه، این روزهاي آخر، مهمانی?ام در کربلاي ایران است. بزودي باید برگردم. تو اجازه بده.
ناله حامی که مولا ». تو لطف کن. بحق الحسین. بحق الحسین. بحق الحسین، علیه?السلام، اجازه بده تا امروز شهیدي کشف کنیم
مولا می?گفت. از اتاقک بیل بیرون نمی?رفت. دلش می?خواست فریاد بزند. اما نمی?توانست، بغض گلویش را گرفته بود و رها
آقاجان! نذر کردم به جد آن خواهر « : نمی?کرد. آب دهانش را بسختی فرو داد و از پشت پرده اشک به بیرون خیره شد و گفت
سیده، اگر شهیدي کشف کنیم، یک هدیه تبرکاً براي آن سیده که مطمئنم از عاشقان و دلباختگان توست ببرم. آقاجان! تو
حامی به ». دوستدارانت را دوست داري. پس به خاطر این نذر هم که شده، نظر کن. می?دانم صدایم را می?شنوي، اجازه بده مولا
بچه?هاي تفحّص که در نقطه?اي مشغول کار بودند نگریست و بی?هیچ صحبتی از ماشین پیاده شد و به آنها ملحق گشت. آنجا
هم از شهید خبري نبود. چندي گذشت که ناگهان صداي بوق ماشین سید در منطقه پیچید. حامی برگشت. و از دور به سید نظر
حامی عرق پیشانی?اش را پاك »... حامی! بیا... شهید... بدو « : انداخت. خوب که گوش کرد صداي او را شنید که فریاد می?زد
حامی! « : کرد و پابرهنه به سمت بیل دوید... در حالیکه نفس نفس می?زد سراغ پارکت بیل رفت... سید هم پیاده شد و گفت
صفحه 35 از 41
حامی روي خاك زانو زد و سر را در آغوش گرفت و بغض?آلود گفت: » توسّل?هایت اثر کرد. می?بینی جمجمه جدا از بدن
آقاجان! من تو را به سر بریده اباعبدالله الحسین قسم دادم. یعنی این شهید که با اجازه تو خودش را به ما نشان داده هم سر جداست.
آقا، این چه رازي است؟ مولا! معلوم می?شود تو هنوز به شلمچه و بچه?هاي شلمچه نظر داري... سید بیل را خاموش کرد و حامی
داخل گودي شد. پتوي سیاهی خودنمایی می?کرد. با ولع خاصی پتو را باز کرد. دهانش خشک شده بود. پیکر شهیدي که
دستانش با سیم تلفن بسته شده بود نمایان شد. بلافاصله سیم را از دستان او جدا کرد و براي هدیه به سیده?اي که نذر کرده بود
کنار گذاشت. سید در مقابل نگاه اشکبار حامی که به او خیره بود سوار دستگاه شد و آنرا روشن کرد. لحظه?ها بتندي
می?گذشتند. دو ساعتی تا پایان کار بیشتر وقت نبود. حامی در کنار دو شهید پیدا شده، مشغول درد دل بود و آنها را درون
و آن را کنار پیکر » آزاده شهید « : کیسه?اي که همراهش بود گذاشت تا به معراج انتقال داده شوند. روي تکه?اي کاغذ نوشت
شهید گذاشت. در این وقت بار دیگر صداي بوق شنیده شد. دیري نپایید که فریاد الله?اکبر حامی و سید که پشت سر هم و با فاصله
زمانی اندك دو شهید را پیش رو می?دیدند. عراقی?ها را متعجب کرده بود. حامی با آنکه خیلی سعی می?کرد جلوي گریستن
خود را بگیرد اما باز هم قطرات اشک خاك را گل کرده بودند. لحظه?ها خود را در شلمچه تبرك می?کردند و می?رفتند.
غروب فرا رسیده بود و آفتاب سینه آسمان را همرنگ خاك شلمچه کرده بود. یک ساعتی از کشف شهدا گذشته بود و حامی
هنوز به بیل چشم دوخته بود که مشت مشت خاکها را الک می?کرد. که از طرف بیل مکانیکی دیگري که در نزدیکی بود صداي
حامی که رویش را به صدا برگردانده بود، بسرعت خود را کنار »... حامی بیا!... شهید پیدا کردم... بدو « : فریادي به گوشش رسید
احتمال زیاد « : گودي که بیل ایجاد کرده بود رساند. صبر کرد تا بیل خاموش شد و وارد گودي شد. راننده با صداي بلند گفت
حامی خاکها را کنار می?زد تا اینکه نگاهش به شهیدي که بدنش را در شلمچه جا گذاشته بود و خود در جوار حق ». شهید بود
منزل کرده بود. خیره شد. دستانش به جستجو حرکت کرد تا شاید علامتی از شهید پیدا کند. ناگهان تکه?اي از سربند سبزرنگ
توجهش را جلب کرد. سربند را دنبال کرد. به بازوي شهید گره خورده بود، آرام آن را باز کرد. ایستاد و سربند را مقابل نور
کمرنگ آفتاب قرار داد تا نوشته روي آن را بخواند... صداي حامی گفت: آقازاده سکوت غم?انگیز شلمچه را می?شکست که با
» یامهدي ادرکنی « ... صدایی لرزان نوشته روي سربند خاك?آلود را می?خواند
در مطبوعات
اعتراض علیه ممنوعیت نیایش در مدارس آمریکا بالا گرفت صداي اعتراض مردم آمریکا به فقدان آزادیهاي دینی براي برگزاري
در این باره می?نویسد: تعداد بیشماري از مردم » یواس?اي?تودي « آداب و سنن مذهبی روز به روز بلندتر می?شود. روزنامه
آمریکا از تصمیم دادگاه عالی این کشور که دانش?آموزان را از خواندن دعا در مکانهاي ورزشی محروم کرده است بشدت
شکایت دارند و آن را محکوم کرده?اند. طبق نظرسنجی بنیاد طرفداران اولین اصل قانون اساسی آمریکا (قانون آزادي بیان)، 29
درصد از آمریکایی?ها معتقدند از آزادي بسیار کمی براي آموزشهاي دینی خود برخوردارند. این در حالی است که این رقم
8 درصد افزایش یافته است. تقریباً ، نسبت به نظرخواهی سال گذشته درباره همین موضوع 3 درصد و در نظرخواهی سال 1997
نیمی از مردم آمریکا هم ( 48 درصد) معتقدند مسؤولان باید اجازه نیایش در مدارس را به دانش?آموزان بدهند. در این حال، 56
درصد می?گویند معلمان باید اجازه استفاده از انجیل را به عنوان یکی از کتابهاي تاریخی داشته باشند. دادگاه عالی آمریکا نیایش
و استفاده از انجیل در کلاسهاي درس را در سال 1963 ممنوع کرد. این در حالی است که 64 درصد از شهروندان آمریکایی به
تصمیم نهایی دادگاه عالی آمریکا در روز 19 ژوئن ( 30 خرداد) که بر اساس آن حکم نیایش در مراکز ورزشی مدارس نیز ممنوع
شد، اعتراض دارند و با آن مخالفند. شوراي روابط آمریکا - اسلام که در واشنگتن مستقر است نیز حکم دادگاه عالی آمریکا مبنی
صفحه 36 از 41
79 رشد اسلام در آمریکا /4/ بر ممنوعیت نیایش در مراسم ورزشی مدارس آمریکا را محکوم کرده است. روزنامه کیهان، شنبه 11
رشد باورنکردنی اسلام در بین سیاهپوستان آمریکا، تنش فرهنگی و سیاسی به دنبال خواهد داشت. روزنامه آمریکایی
یو.اس.اي.تودي نوشت: در حال حاضر بیش از دو میلیون و 500 هزار سیاهپوست آمریکایی خود را مسلمان می?دانند و پیش?بینی
می?شود طی دو دهه آینده اسلام به بزرگترین مذهب در بین شهروندان سیاهپوست آمریکایی تبدیل گردد. این روزنامه نوشت: با
توجه به اینکه در سالهاي دهه 1930 مسلمانان سیاهپوست آمریکایی چند ده نفر بیش نبودند، رشد اسلام در بین این عده
باورنکردنی است. در حال حاضر تقریباً در تمامی مناطق سیاهپوست?نشین شهري در آمریکا می?توان مسجد، مرکز فرهنگی
اسلامی، مدرسه اسلامی و قصابی گوشت حلال پیدا کرد. یو.اس.اي.تودي تصریح کرد: نتایج اجتماعی مثبت معیارهاي جمعیت رو
به رشد مسلمانان سیاهپوست بتدریج ثمر می?دهد و برنامه?هاي مبارزه با مواد مخدر گروه امت اسلام تاکنون به توبه عده زیادي
مدیر انجمن خاور میانه و اسلام?شناس عقیده دارد علت گسترش نفوذ اسلام در بین » دنیل پایپ « . از مجرمین سابق انجامیده است
» امید و نفرت « بنیانگذار گروهی به همین نام دریافت. این پیام متضمن » عالیجاه محمد « سیاهپوستان آمریکا را می?توان در پیام
است. روزنامه یاد شده در خاتمه نوشت: بسیاري از تأثیرات تحول مذهبی پیش گفته در جامعه سیاهپوستان آمریکا غیرقابل
.79/5/ پیش?بینی و غیرقابل کنترل است. نیویورك - خبرگزاري جمهوري اسلامی روزنامه کیهان، یکشنبه 2
پیغام سروش
لیلا قنبري تا نگردي آشنا زین پرده رمزي نشنوي گوش نامحرم نباشد جاي پیغام سروش دنیاي امروز دنیاي پرغوغا و بی?محتوایی
است. عصر تکنولوژي که بشر در کمال غرور و نخوت آن را همه علم فرض کرده، آنچنان مستانه در هیاهوي زندگی مدرن راه
می?سپرد که اگر مجالی براي تفکر و نگریستن بیابد، خود را اسیر و در بند مصنوعات خویش خواهد یافت. انسان عصر ما دیریست
که از دردها و حیرتها، از سردرگمیها و روزمرّگیها به تنگ آمده و هر از چند گاهی گویی از سر درد فریادي برمی?آورد. اما
دریغ، دریغ که آنچنان مست و سردرگم، غرق در هیاهوي زندگی مدرن گشته که صداي فریاد او نیز در همهمه محیط گم
می?شود. قرنهاست که قرآن دواي درد ما را به ما نهیب می?زند و کلام جانبخش و نورانی ائمه، علیهم?السلام، ما را به مداواي
خویش فرا می?خواند. کاش، کاش لحظاتی به این ریسمان الهی در می?آویختیم، سر از غبار محیط بیرون می?کردیم و مجال
تنفس و استشمام کردن عطر معنویت و حیات را می?یافتیم. لذا بر آنیم تا در هر شماره چند حدیث نورانی پیرامون موضوعات
مختلف به حضورتان تقدیم کنیم. باشد که در پرتو دقت و تأمل در این احادیث و عمل به آنها خود را از اسارت دنیا نجات دهیم،
پرده?هاي غفلت را کنار زنیم، پیوند عاشقانه?مان را با خداوند عالم استحکام بخشیم و زمینه را براي ظهور آن یگانه دوران
حضرت مهدي، عجّل?اللَّه?تعالی?فرجه، فراهم سازیم. ان?شاءالله خداي تعالی فرمود: بنده?ام! اگر مرا در تنهایی یاد کنی تو را در
تنهایی یاد کنم و اگر در میان جماعتی یادم کنی تو را در میان جماعتی بهتر و فراوانتر از جمع تو، یاد کنم. 1 در حدیث قدسی آمده
است: هر گاه به دل بنده?ام سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است، اداره و تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و
همسخن و همدم او شوم. 2 پیامبر اکرم، صلّی?اللّه?علیه?وآله، نیز می?فرماید: هیچ عملی نزد خداي تعالی محبوبتر و هیچ عاملی در
، نجات بنده از هر گناهی در دنیا و آخرت مؤثر از یاد خدا نیست. 3 پی?نوشتها: 1. میزان الحکمۀ، محمدي ري?شهري، محمد، ج 4
. 3. همان، ص 1839 ، ش 6349 2. همان، ج 4، ص 1847 ، ش 6396 ص 1847 ، ش 6389
میعادگاه منتظران
تهیه و تنظیم: سیدصادق سیدنژاد اشاره: بیش از هزار سال است که مسجد مقدس جمکران میعادگاه منتظران و سجده?گاه مشتاقان
صفحه 37 از 41
کوي مهدي، علیه?السلام، است. و هر شب چهارشنبه هزاران عاشق دلسوخته از گوشه و کنار ایران اسلامی و دیگر کشورها به این
مسجد رو می?آورند تا شاید نشانی از آن یار غایب از نظر بیایند. به منظور فراهم آوردن امکان ارتباط گسترده?تر خوانندگان
موعود با مسجد شریف جمکران بر آن شدیم که در هر شماره صفحاتی را به این مسجد اختصاص دهیم. مطالبی که در این
صفحات درج می?شود همگی توسط معاونت فرهنگی مسجد مقدس جمکران تهیه و تدوین شده و در اختیار علاقه?مندان موعود
قرار گرفته است.
پرسش و پاسخ
پاسخگوي سؤالهاي مختلف شما » میعادگاه منتظران « صفحه ،» موعود « اشاره: در پی درخواست جمعی از خوانندگان و دوستداران
خواهد بود. سؤالهاي خود را به آدرس مجله ارسال دارید. اگر ممکن است در زمینه جواز و عدم جواز » موعود آخرالزمان « درباره
ذکر نام خاص امام زمان، علیه?السلام، مقداري توضیح دهید: در متون روایی به بعضی از روایات برمی?خوریم که در آنها ائمه
اطهار، علیه?السلام، فرموده?اند: از ذکر نام مخصوص امام عصر خودداري کنید. تعابیر به کار رفته در این گونه از روایات با
همدیگر بسیار متفاوت است. به عنوان مثال امام صادق، علیه?السلام، در یک مورد می?فرمایند: نام مبارك صاحب?الامر (امام
زمان ، علیه?السلام) را هیچ کس جز کافر به زبان جاري نمی?سازد. همینطور در توقیعی که از طرف وجود مبارك امام عصر،
علیه?السلام، براي عالم بزرگوار مرحوم صدوق صادر شده است این چنین آمده است: هر کسی که در جمع مردم نام مرا ذکر نماید
لعنت خدا بر او باد... با توجه به این گونه روایات تعدادي از علماي بزرگ اعم از محدثان و غیر محدثان ذکر نام مخصوص آن
حضرت را ممنوع و حرام می?دانند و مراد از نام مخصوص هم نام مبارك حضرت پیامبر اکرم، صلّی?اللَّه?علیه?وآله، (م ح م د)
است اما این عده هم همانند همه علماي دیگر تلفظ به القاب آن حضرت نظیر مهدي، قائم، حجت و منتظر و... را جایز و بی?ایراد
می?دانند. ممکن است کسی این سؤال را مطرح کند که آیا این حکم مربوط به تمام زمان و مکان و شرایط است یا مخصوص
زمان و مکان خاصی است؟ لازمه پاسخ به این پرسش آن است که تمام روایات موجود در این زمینه را مورد بررسی قرار دهیم
آنگاه از طریق یک جمع?بندي حساب شده نتیجه بررسی را به عنوان پاسخ سؤال مذکور ارایه نماییم. بر این اساس از مختصر
بررسی انجام شده چنین به دست می?آید که در مجموعه حدود چهار قسم روایت درباره حکم ذکر نام مخصوص امام زمان،
علیه?السلام، وارد شده است. همانطور که گفته شد در دسته?اي از آنها بطور کلی ذکر نام آنحضرت ممنوع و حرام دانسته شده
است در دسته?اي دیگر علت عدم جواز ذکر نام امام زمان، علیه?السلام، ترس و خوف از رسیدن ضرر جانی به آن حضرت ذکر
شده است. در بخش دیگر از روایات خود ائمه اطهار، علیهم?السلام، و اصحاب بزرگوارشان در لابلاي سخنان خود نام مخصوص
آن حضرت را بصراحت بر زبان جاري ساخته?اند. بالاخره در قسمت دیگري از روایات گفته شده است که ذکر نام خاص آن
حضرت تا زمان ظهور ایراد دارد ولی این کار پس از آن هیچگونه محذوري ندارد. اما نتیجه نهایی از جمع?بندي این روایات پس
از تقیید مطلقات آنست که به زبان آوردن نام مخصوص امام زمان، علیه?السلام، در امثال زمان ما که شرایط تقیّه و خوف و توجه
ضرر به وجود مقدس امام زمان، علیه?السلام، محسوب نمی?شود هیچگونه ایرادي ندارد یعنی تمامی روایات مربوط به تحریم به
آن دوره و شرایطی ناظر هستند که خلفاي جور و دشمنان دیگر در صدد دستیابی به آن حضرت بوده?اند و ممکن بود از طریق
ذکر نام آن حضرت به محل زندگی و سکونتشان آنها دسترسی پیدا کنند و در نتیجه از این جهت خطري متوجه وجود مقدس امام،
علیه?السلام، بشود. علماي زیادي به این برداشت از مجموعه روایات صحّه می?گذارند صاحب کتاب کشف?الغمّۀ می?نویسد:
فتوا و نظر من این است که منع تلفظ به نام مخصوص مهدي، علیه?السلام، از روي تقیّه بوده است ولی این کار در زمان ما اشکالی
ندارد چون شرایط تقیّه به زمان و دوره ما صدق نمی?کند. باز در این باره مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب ارزشمند وسایل?الشیعه
صفحه 38 از 41
می?فرمایند: در مورد تقیّه و وجود خوف تلفظ به نام آن حضرت حرام است ولی در غیر موارد تقیّه، احتمال ضرر و خوف حرمتی
ندارد.
درباره